بایگانی اسفند ۱۳۹۷ :: 𝕬𝖗𝖍𝖆𝖎𝖓

𝕬𝖗𝖍𝖆𝖎𝖓

Snowman

𝕬𝖗𝖍𝖆𝖎𝖓

She has a kind soul, but a cold heart
💙❄⛄💙❄⛄
Since I was a child
I've always loved a good story
I believed that stories helped us to ennoble ourselves
to fix what was broken in us
and to help us become the people we dreamed of being
Lies that told a deeper truth

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

و زنگ ۲۴ سالگی نواخته شد...
۲۳ سالگی آدم های فوق العاده دوست داشتنی رو بهم داد.
امیدوارم ۲۴ سالگی در کنار این آدم ها بهترین هارو رقم بزنه.

+ و مرسی از تو که تویه این مدت  تبدیل شدی به یکی از دوست داشتنی ترین و مهم ترین آدم های زندگیم و نزدیکترین...💙❄
+ چقدر خوبه که فرصت اینو داشتم تا شما ها وارد زندگیم بشید...
چقدر خوبه و نمیدونم تویه زندگی قبلیم چیکار کردم که شما فوق العاده ترین هارو امروز دارم ^_^
...To a better tomorrow 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۷
محدثه محزون
+می دانی؟!
سرگردانم درون هزار تویی که به بن بست نمی خورد، هر خمش شروع داستانیست.
که پایان هر داستان پایان من نیست...
انگار تا نابودی جسم پایانی در کار نیست...
هرچه هست خط شروع است.
و در پایان هر خط، شروعی دیگر...

-شاید برای همین است که داستان ها خلق شدند.
کتاب ها نوشته شدند،
فیلم ها ساخته شدند،
و موسیقی ها نواخته شدند.
برای بعضی آدم ها یکبار زندگی کردن کافی نیست.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۳۱
محدثه محزون
+بعضی آدمها حتی اگر بخواهند هم نمی توانند حرف بزنند.
یک عمر نگاه کرده اند...
یک عمر هرجا که باید حرف میزدند نگاه کردند...
هرجا که تکه ای از وجودشان می مرد نگاه کردند...

+چرا میگه نمیترسه؟
از چی مطمئنه که نمیترسه؟
چرا انقدر راحت میتونه ذهن منو بخونه؟
چرا انقدر غیر واقعی بنظر میرسه؟

+ نمیشه ازش دور شد. به هر طرف بری به اون میرسی.
انگار میخواد مطمئن باشه که ازش فرار نمی کنی.
که اگه دنیا خالی شد تو هستی...
که دوباره قرار نیست تنها بشه...

+نگاه می کنی...
نگاه می کنی...
نگاه می کنی...

+نگاه می کنه...
میخنده...
میخنده...
انگار از همه چی خبر داره.

+میخندی...
بی خبر از همه چی.

+مگه همین که میخنده برات کافی نیست؟
- راستش بیشتر از کافیه...

پایان;
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۷
محدثه محزون
معمولا نگاه به گذشته برای من حس تعجب نسبت به حضور یک سری آدمها و یک سری اتفاقات رو داره.
اما امروز وقتی داشتم سرکی به گذشته میکشیدم چیز دیگه ای بیشتر از همه متعجبم کرد!
اینکه در لا به لای صفحات قدیمی این کتاب آدمی حضور داشت آشنا که من نمیشناختمش!
آدمی که با انتخاب هاش منِ امروز رو ساخت،
و من نشناختمش و حتی از اینکه بوده خجالت کشیدم.

+ منِ امروز...
گاهی حس می کنم همه چیزم،
و گاهی هیچ چیز.

+انگار حد وسط ندارم!
از طرفی گذشته مرا به عقب می کشد،
و از طرفی آینده نیز خواسته هایی دارد.
کاش می شد فقط دقایقی حتی شده چند ثانیه در حال نشست و به هیچ چیز فکر نکرد.
کاش می شد زندگی را لحظه ای نگه داشت تا فرصت تکاندن خستگی تمام این سالها را از روی شانه هایمان داشته باشیم.
تا بتوانیم سبک بار تر به جلو حرکت کنیم. آینده نیازی به این همه خرت و پرت ندارد.
آینده منتظر انسانی خسته با پشتی خمیده و دلی خاک گرفته نمی ماند.
و این انسان در ثانیه ثانیه ی آینده تظاهر به زیستن می کند.
و این تظاهر بیشتر و بیشتر او را می کشد.
کاش میشد زندگی را نگه داشت، نشست و چای نوشید و لحظه ای به منظره ای زیبا که من به زیبایی آسمان شب تا بحال چیزی ندیده ام نشست.
بعد آهی کشید و بلند شد و به زندگی ادامه داد...
راستش هر چیزی که یک نفس اتفاق بیافتد تو را از پا در می آورد.
چطور میشود زندگی را یک نفس رفت جلو؟!
خب پیچمان در میرود در هر دست انداز و پیچی...
بعد هی تک ای از وجودمان می افتد و چون سرگرم زندگی کردن هستیم توجهی به تکه های از دست رفته نمی کنیم.
هی تکه تکه می شویم...
بعد یک روز میبینیم که تمام شدیم...
تمام...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۱۵
محدثه محزون
من خوده زندگی ام!
جواب همینه!


+گفت تو سطح بهینه ی خودت نیستی. باید به اون سطح برسی تا بتونی خودتو باور کنی و اونجاست که میبینی میتونی. اینکه انقدر میگی نمیشه، نمی تونم یا هیچی نمیشم بخاطر اینه که تو اون سطح نیستی
- بهش گفتم راستش هیچوقت تو این سطح نبودم برای همین نمیدونم چه شکلیه یا چه حسی داره!
+ گفت بیا برای رسیدن به این سطح تلاش کنیم...(خندید)
- خندیدم...نگاش کردم...
و تصمیم گرفتم بهش اعتماد کنم
و بیشتر از اون به خودم اعتماد کنم و به توانایی هام.
تا به امروز خیلی غیر ممکن هارو ممکن کردم، چرا این یکی نه؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۱۲
محدثه محزون

Strumming my pain with his fingers
Singing my life with his words
Killing me softly with his song
Killing me softly with his song
Killing me softly with his song
Telling my whole life, with his words
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۱۹
محدثه محزون